گذری بر وجه تسمیه نام های گرگان و استرآباد
اگر بخواهیم در مورد دلایل نامگذاری گرگان و استرآباد بنویسیم ناچار باید گذری هم به تاریخ این منطقه داشته باشیم. زیرا که عموما ریشه ی نام شهرها و مناطق جدا از تاریخ آنان نیست.
در هنگامه ورود آریاییها به ایران بلاخص شمال ایران (گرگان و طبرستان)، تمدن هایی از پیش در این منطقه ساکن بودند که البته این موضوع مختص ناحیه شمال ایران نبود بلکه در نقاط مختلف ایران نیز این امر حاکم بوده است.
در نتیجه باستان شناسیها و تحقیقات صورت گرفته در محدوده گرگان حدود 310 تپه و منطقه باستانی به ثبت رسیده است که به عنوان پررنگترین نقاط میتوان به تورنگ تپه و شاه تپه اشاره کرد. عموم این تپهها در مجاورت دیوار دفاعی گرگان واقع بودند.
آثار بدست آمده از این مناطق حکایت از تمدنی حدود 5000 ساله دارد(عصر مس و برنز). بعد از حفاریهای اکتشافی که در سال 1841 میلادی در زمان محمد شاه قاجار در این منطقه صورت گرفت، گزارش کاملی نیز از این حفاریها بدست آمد و آثار آن در مجله Archaeoloia لندن در سال 1844 به چاپ رسید. در طی این گزارش قدمت این تمدن را همزمان به شهر سوخته، تپه یحیی صوغان در 26 کیلومتری جنوب کرمان و آلتین تپه در نزدیکی عشق آباد تخمین زدند. همچنین در ادامه این گزارش آمده است که این تمدن در همان زمان دارای روستاهای پرجمعیت و سیستمهای پیشرفته آبیاری کشاورزی بوده و صنعت سفال گری و فلزکاری نیز در بین آنها رواج داشته است.
در آثار بدست آمده از تورنگ تپه، شاه تپه و گنج تپه خوروین قزوین شباهتهای بسیاری وجود دارد؛ بویژه که این شباهتها بین آثار به جامانده از آسیای میانه و گرگان و مازندران بیشتر به چشم میخورد. این تمدن طبق نظر پروفسور ژان دهه و تحقیقاتی که در دهه 1960 میلادی انجام داد تا تپه حصار دامغان را نیز شامل میشد.
به طور کلی میتوان آثار بدست آمده از این منطقه را عمدتا متعلق به (عصر مس و برنز از 7000 تا 5000 سال پیش) و پس از آن دانست. هم اکنون آثار تورنگ تپه و شاه تپه در موزههای سراسر جهان و بویژه در موزه ایران باستان و در واحدهای سازمان میراثفرهنگی استان مازندران موجود است.
گرگان بعد از ورود آریاییها
آریاییها دامپروران غرب و جنوب غربی سیبری بهخاطر یخبندانهای شدید منطقه و ازدستدادن چراگاههای خود مجبور به مهاجرت شدند. آنها در سهنقطه ایران سکنی گزیدند و اقوام مادها، پارسها و پارتها را ایجاد کردند. قبل از ورود آریاییها اجتماعات همبستهای در نقاط مختلف ایران ساکن بودند که از آنها میتوان گوتیان، لوبوبیاییها، کاسیسوها، خوروین، گیلها، آماردها، تپورها در طبرستان و تورنگ تپه (گرگان فعلی) را نام برد.
گرگان در اوستا
اوستا کتاب ارزشمند بهیادگارمانده از فرهنگ ایرانزمین و زرتشتیان است. اوستایی که اکنون در دست است متأسفانه تنها بخش کوچکی از کتابی است که ایرانیان در دوران ساسانیان در اختیار داشتند. اوستا 5 بخش دارد: یسنا، یشت ها، وندیداد، ویسپرد و خرده اوستا. وندیداد که تنها بخشی از اوستا است که تقریبا کامل حفظ شده است در آن از گرگان یاد شده است.
وندیداد 22 فرگرد دارد که اولین فرگرد آن در نقره 12 و باب اول میگوید: من اهورا مزدا هستم. در بهترین مکانها شهرهایی آفریدیم که نهمین آن Knnenntu خنن ت (خانه آناهیتا) است که پایتخت آن گرگان است. در اوستا همچنین آمده است که اهورا مزدا 16 مملکت مقدس را آفرید که وهرکان (گرگان) نهمین آن بود.
به گفتهی هنریک ساموئل نیبرگ خاورشناس و ایران شناس سوئدی نام دیگر گرگان «خنن ت» بوده که صورت فشرده خن اَنَتَ یا خانه آناهیتا است. خن به معنای خانه و انت مخفف کلمه آناهیتا است.
کلمه اوستایی وهرگ به معنای گرگ است. این کلمه همچنان در زبان کردی و طبری نیز به گرگ اشاره دارد. بنابراین ظن دیگر آن است که ورگ، وهرگ به ورکان یا وهرکان یعنی سرزمین گرگها بعدها به مرور به گرگان تغییر یافت. گمان دیگر این است که «ا» پسوند مکان است و گرگان به معنای سرزمین گرگ ها. همانند خاوران
گرگان را همچنین به پهلوی ساسانی گولکان (گورگان) و به پهلوی پارتی ورکان میگفتند. در شاهنامه نیز روایت است که گرگان را گرگین میلاد در مساحت 4 فرسخ بنا نهاده و پس از آن به استرآباد (گرگان فعلی) رفته و آنجا را نیز بنا نهاده است.
تعدادی از مورخین هم چون پرسی سایکس واژه «هیرکانی» یکی دیگر از نامهای گرگان را برگرفته از همین وهرکانه و ورکانا دانستهاند. همچنین ویلهلم بارتلد ایران شناس روسی نیز معتقد است که هیرکانیا (گرگان) یک کلمه خالص آریائی است.
ابن اسفندیار مورخ قرن ششم و هفتم نیز در مورد گرگان مینویسد: شهرهایی که بیرون در بند تمیشه است آنچه معتبر است و به طبرستان منصوب و متصل است را گرگین میلاد بنیاد افکند و مساحت دایره آن چهار فرسنگ و همیشه نشستگاه مرزبانان طبرستان بود. چون گرگین مقام آنجا ساخت خربندگان او به چراخور استرآباد آمدند و مقام و خانه ساختند. بنابراین علاوه بر موارد گفته شد میتوان اینگونه نیز برداشت کرد که نام گرگان میتواند از گرگین نیز گرفته شده باشد. البته مولف زین الاخبار در 442 هجری قمری معتقد است که فریدون پس از دربند کردن ضحاک گرگان را بنا کرد و در جای دیگر نیز مینویسد که فیروز پسر یزدگرد شهرهای فاریاب، آذربایجان، کرمان و قصبه گرگان را بنا کرد.
برخی از مورخان نیز دلیل نام گذاری گرگان را بر این سرزمین این دانستهاند که مردم گرگان، مردمانی سخت، جنگجو و بی باک بودند و پیوسته با مهاجمان، ترکان شمالی و هپتالها در جنگ بودند. از این رو بود که مردم گرگان را بهخاطر این خصلت ستیزهگری به گرگ تشبیه کرده و به آنها گرگان میگفتند.
در مورد استرآباد نیز ادعاهای متفاوتی وجود دارد. برخی نام استرآباد را برگرفته از استر نام همسر خشایارشاه میدانند و برخی آن را به استرداران گرگین اقتباس میدهند. استراباد را میتوان به معنای چراگاه اسبها و استرها نیز تعبیر کرد از آنجا که گرگین میلاد و همراهانش در این منطقه مستقر شدند و این نقطه چراگاه اسبها و استرهایشان شد میتوان یک تعبیر را این مورد در نظر گرفت.
همچنین مولف جامع الانبیا نیز استر را ستاره از وجه کیخسرو میداند. علاوه بر این استرآباد را میتوان به خانه یا عمارت ستاره نیز تعبیر کرد. زیرا که ایرانیان زرتشتی ستاره را مظهر نور مقدس میدانستند.
استرآباد را میتوان چراگاه اسبها و استرها نیز تعبیرکرد از آنجاییکه گرگین میلاد و همراهانش در این منطقه مستقر شدند و این نقطه چراگاه اسبها و استرهایشان شد میتوان یک تعبیر را این مورد در نظر گرفت.
سخن آخر
در پایان میتوان گفت که علیرغم همة پژوهشها آنچه که مبرهن است این است که وجه تسمیه این نامگذاری کاملاً شفاف نیست و چه برای گرگان و چه استرآباد گمانهزنیهای متفاوتی وجود دارد.
در پایان این مقاله کوتاه بنا دانستیم به چند بیتی از شاهنامه که فردوسی حکیم در آن از گرگان یاد کرده است، اشاره کنیم:
از آمل سوی تمیشه کرد | نشست اندر آن نامور پیشه کرد |
چنین تا به شهر بزرگان رسید | زساری آمل به گرگان رسید |
بفرمود پس با منوچهر شاه | ز پهلو به هامون گذارد سپاه |
سراپرده شاه بیرون زدند | زتمیشه لشگر به هامون زدند |
سپه را به دریا به هامون کشید | زهامون سوی آفریدون کشید |
چو آمد به نزدیک تمیشه باز | نیارا بدیدار او بد نیاز |
دستور ساختن دیوار دفاعی گرگان از نگاه شاهنامه
بدستور فرمود کز هند و روم | کجا نام باشد به آباد بوم |
یک پاره از اب برکش بلند | بنش پهن و بالای او ده کمند |
همانا کزین گونه سازیم بند (دیوار) | زتوران به ایران نیاید گزند |
چنان بد که شاه جهان کدخدای | به نخجیر گرگان همی کرد راه |
یکی لشگر سوی گرگان کشید | که گشت آفتاب از جهان ناپدید |
به سعد اندرون بود خاقان که شاه | به گرگان همی راند با سپاه |
شنیدم که کسری به گرگان رسید | همه روی کشور سپه گسترید |
چنین تا به شهر بزرگان رسید | ز ساری و آمل به گرگان رسید |
- تاریخ انتشار24خرداد 1403
نظرات شما