شهرداری گرگان ، شهر پاکیزه



مشاهیر و فرزانگان گرگان

شهر گرگان، دارای تاریخی پرفراز و نشیب از رویدادهای مهم است. همانطور که در مقاله‌ی تاریخچه گرگان مفصل به آن پرداخته شد، استرآباد قبل و بعد از اسلام اتفاقات و وقایع مهمی را به خود دیده است. از جنگ‌های بزرگی مثل حمله مغول واعراب گرفته تا بلایای طبیعی چون سیل و زلزله وهمینطور طاعون. 
اما هیچکدام این اتفاقات مانع رشد و پرورش دانشمندان و مشاهیر بزرگ این منطقه نشده است و همواره دانشمندان و مشاهیر مختلف نقش مهمی در تاریخ این منطقه ایفا کردند. این فرزانگان استرآبادی، نه تنها ارتباطات تاریخی و فرهنگی با گذشتهٔ دیرین این منطقه را نمایان می‌کنند بلکه نقش مهمی در تاریخ اسلام و پس از آن نیز ایفا کرده‌اند.
 
بدلیل طولانی بودن این مقاله تصمیم گرفتیم این مقاله در سه بخش منتشر کنیم. می توانید ادامه را در لینک‌های زیر مطالعه کنید:

مشاهیر و فرزانگان گرگان: نگاهی کلی به بیوگرافی و آثار مهم (بخش دوم)
مشاهیر و فرزانگان گرگان: نگاهی کلی به بیوگرافی و آثار مهم (بخش سوم)

عبدالقاهر جرجانی:
عبدالقاهر جرجانی، یکی از بزرگترین ادبای قرن پنجم هجری است. او در جرجان به دنیا آمد و در چهارچوب خانواده‌ای ایرانی متولد شد. بدون اینکه زندگی خود را از جایی دیگری آغاز کند یا به سرزمین دیگری مهاجرت کند، در همان شهر محل تولدش به پایان رسید. او از دو دانشمند بزرگ گرگان، یعنی ابوالحسین محمد بن حسن فارسی که علم نحو را آموخت و همچنین قاضی ابوالحسن جرجانی که نقد ادبی را از او آموخت، علم آموخت. پس از درگذشت استادانش، به تدریس در جرجان پرداخت و در این شهر، دانشجویان بسیاری را در حوزه‌ی مختلف آموزش داد.
این فرد نه تنها از ارتباط نزدیک با معلمان برجسته‌ای مثل ابوالحسین فارسی و قاضی جرجانی بهره‌مند شد، بلکه شاگردان ارزشمند زیادی تربیت نمود. از آثار ارزشمند او می‌توان به کتبی همچون "اسرار البلاغه" و "اعجازالبیان" اشاره کرد.

محمدبن حسن رضی استرابادی:

ملقب به "نجم الائمه"، او از سرآمدان علم نحو در قرن هفتم هجری بوده و کتاب "کافیه" خود را در نجف به پایان برد. این کتاب به عنوان یکی از برترین آثار در علم نحو شناخته شده است. زندگی این شخصیت تاریخی بسیار مبهم است و اطلاعات زیادی درباره‌اش در دسترس نیست. او بخشی از عمر خود را همانطورکه خود در شرح الکافیه اعلام کرده در نجف گذرانده است. با این حال، برخی احتمال داده‌اند که آستان غروی اشاره شده در این کتاب به شهر مدینه اشاره دارد. درباره تاریخ ولادت و وفات این شخصیت نیز اطلاعات دقیقی وجود ندارد و در منابع مختلف، تاریخ‌های متفاوتی برای ولادت او ذکر شده است.

شیخ ابوطالب استرابادی:

در سده ششم قبل از میلاد، یکی از دانشمندانی بود که به عنوان یکی از نویسندگان برجسته در زمینه فقه شناخته می‌شد. او تألیفاتی ارزشمند در زمینه فقه داشت که تا به امروز هم تحت توجه قرار دارند. این عالم فقیه و محدث از قرن ششم هجری، کتاب "ریاض العلما" را نوشته که به عنوان یکی از مراجع مهم فقهی شناخته می‌شود.

ابوالقاسم میر فندرسکی:

میرفندرسکی، حکیم و دانشمند دورهٔ صفوی، از تبار سادات بزرگ استرآباد بوده و از نوادگان موسی کاظم می‌آمد. پدرش نیز در دستگاه شاه عباس خدمت می‌کرده و از احترام برخوردار بوده است. آثار او شامل رساله معروف به «حقایق الصنایع» که در آن به تفسیر مفهوم صناعت می‌پرداخت و «رساله فی الحرکه» که درباره تعریف حرکت و گونه‌های آن بوده، می‌شود. همچنین او حاشیه‌ای بر ترجمه «جوگ باسشت» هندی نیز نوشته است که برخی از شاعری و قطعه‌های منظوم را نیز به جا گذاشته است. مقبره وی در گورستان تخت پولاد اصفهان در تکیه ای با نام تکیه میرفندرسکی وجود دارد. او در سال 1050 دار فانی را وداع گفت. او از شیخ الاسلام های معروف زمان شاه عباس صفوی نیز بوده است.

مولانا سلطان محمد استرابادی:

مولانا سلطان محمد، مشهور به "صدقی" یا "ساقی"، یکی از بزرگان علما و شاعران پارسی گوی قرن دهم هجری قمری بود. وی در نیمه‌ی دوم قرن نهم هجری در شهر "استرآباد" به دنیا آمد و در همانجا بزرگ شد. او از استادان برجستهٔ علم و ادب در "استرآباد" آموخت. صدقی، قبل از اینکه شاعر شود، یک عالم و فقیه بود. اما او همچنین در سرودن غزل و قصیده بسیار ماهر بود. او با نام مستعار "صدقی" شناخته می‌شد، اگرچه برخی منابع به دلیل شهرت "ساقی نامه"، او را با نام "ساقی" معروف کرده‌اند. او ادامه زندگی خود را در کاشان می زیست و شاگردان بزرگی همچون "محتشم کاشانی" را تربیت کرده است.
مولانا در سال 952 در گذشت و از شعرای بسیار معروف و مطرح در نیمه قرن دهم به شمار می آید. مقبره او متاسفانه در کاشان موجود نیست. دیوان او هم اکنون در دسترس است. از آثار او می توان «دیوان» شعر؛ شرح «مطالع الانوار» و ساقی نامه را نام برد.