گویشها حاوی تاریخ، روایتها و ارزشهای فرهنگی محلی هستند و حفظ آنها به معنای حفظ تنوع و ثروت فرهنگی است که نقش مهمی در حفظ هویت ملی و منطقهای دارد. متاسفانه گویش گرگانی مانند بسیاری دیگر از گویشهای زبان فارسی رو به نابودی است و گردآوری و توصیف آن امری ضروری به نظر میرسد.
شاعران استرآبادی و گرگانی، در زمانهای گذشته، از واژگان و لحن محاورهای گرگانی در شعرهای خود بهرهگرفتهاند. این استفاده از زبان عام و مردمی، برای ایشان فرصتی بوده تا ارتباط نزدیکتری با مخاطبین خود برقرار کنند و تعالیم خود را برای مردم مفهوم تر سازند. به عنوان مثال، در دوره تیموریان، مولانا فضلالله حروفی، معروف به نعیمی، با جنبش حروفیه، شعرهای زیبایی را با لهجه استرآبادی و واژگان محاورهای خلق کرد. آثار او همچون "جاودان کبیر" و "عرش نامه" از جمله شاهکارهایی هستند که با استفاده از این زبان محاوره، احساسات و افکار خود را به مخاطبان منتقل کردند. محرم نامه اثر امیر اسحاق، داماد فضلالله و معروف به مرشد خراسان تماماً به زبان گرگانی است و متن سالمتری نسبت به آثار فضلالله دارد و از لحاظ املایی و صرف متفاوت از آنها است.
در سدهی اخیر نیز، شاعران گرگانی به خصوص، با تأکید بر استفاده از واژهها و اصطلاحات محلی، شعرها و آثاری را خلق کردهاند. آثار شاعرانی چون مرحوم سیدرضا عرفانی از شعرای مشهور اواخر قاجار و اوایل پهلوی و مرحوم میرزا محمدعلی عبهری (سپهر)، به عنوان نمونههایی ماندگار در این زمینه شناخته میشوند.
در کنار آن، شعرنویسان دیگری نیز چون نصرت صفایی، یحیی وکیلی زند، سیدمهدی شریف موسوی و حسین ضمیری، کارهای ارزشمندی ارارئه داده اند. همچنین، دیگر نویسندگانی مانند سیدعباسعلی محسنی مفیدی با "افسانههای کلثوم ننه"، احمد اخوان مهدوی با "نرمه خل" و همچنین اسدا... معطوفی با کتابهای اوسانهزندگی و ضرب المثلها و کنایات و باورهای مردم آثار خوب و ارزشمندی در این زمینه ارائه کردهاند.
در ادامه بعضی از واژه ها و عبارات محاوره گرگانی را آوردهایم.
گویش اصیل گرگانی
گویش گرگانی با دارا بودن ساختارها و واژگان اصیل و فراوان، یکی از ذخایر ارزشمند زبان فارسی است. شیرینی و شکری که در گویش گرگانی وجود دارد بر هر کس که با این گویش آشنایی دارد روشن است.گویشها حاوی تاریخ، روایتها و ارزشهای فرهنگی محلی هستند و حفظ آنها به معنای حفظ تنوع و ثروت فرهنگی است که نقش مهمی در حفظ هویت ملی و منطقهای دارد. متاسفانه گویش گرگانی مانند بسیاری دیگر از گویشهای زبان فارسی رو به نابودی است و گردآوری و توصیف آن امری ضروری به نظر میرسد.
شاعران استرآبادی و گرگانی، در زمانهای گذشته، از واژگان و لحن محاورهای گرگانی در شعرهای خود بهرهگرفتهاند. این استفاده از زبان عام و مردمی، برای ایشان فرصتی بوده تا ارتباط نزدیکتری با مخاطبین خود برقرار کنند و تعالیم خود را برای مردم مفهوم تر سازند. به عنوان مثال، در دوره تیموریان، مولانا فضلالله حروفی، معروف به نعیمی، با جنبش حروفیه، شعرهای زیبایی را با لهجه استرآبادی و واژگان محاورهای خلق کرد. آثار او همچون "جاودان کبیر" و "عرش نامه" از جمله شاهکارهایی هستند که با استفاده از این زبان محاوره، احساسات و افکار خود را به مخاطبان منتقل کردند. محرم نامه اثر امیر اسحاق، داماد فضلالله و معروف به مرشد خراسان تماماً به زبان گرگانی است و متن سالمتری نسبت به آثار فضلالله دارد و از لحاظ املایی و صرف متفاوت از آنها است.
در سدهی اخیر نیز، شاعران گرگانی به خصوص، با تأکید بر استفاده از واژهها و اصطلاحات محلی، شعرها و آثاری را خلق کردهاند. آثار شاعرانی چون مرحوم سیدرضا عرفانی از شعرای مشهور اواخر قاجار و اوایل پهلوی و مرحوم میرزا محمدعلی عبهری (سپهر)، به عنوان نمونههایی ماندگار در این زمینه شناخته میشوند.
در کنار آن، شعرنویسان دیگری نیز چون نصرت صفایی، یحیی وکیلی زند، سیدمهدی شریف موسوی و حسین ضمیری، کارهای ارزشمندی ارارئه داده اند. همچنین، دیگر نویسندگانی مانند سیدعباسعلی محسنی مفیدی با "افسانههای کلثوم ننه"، احمد اخوان مهدوی با "نرمه خل" و همچنین اسدا... معطوفی با کتابهای اوسانهزندگی و ضرب المثلها و کنایات و باورهای مردم آثار خوب و ارزشمندی در این زمینه ارائه کردهاند.
در ادامه بعضی از واژه ها و عبارات محاوره گرگانی را آوردهایم.
واژه یا عبارت گرگانی | تلفظ | معنا | واژه یا عبارت گرگانی | تلفظ | معنا |
پاپولو | pāpūlū | پروانه | پییَر | pīyar | پدر |
پِت | pet | لوچ، چپ | مار | mār | مادر |
اَتو مَتو | Ato Mato | چپ چپ | چَكه بِرُوش | chake berosh | کف زدن |
پَپو | Papū | پف فیل | اَفتو | Afto | آفتاب |
اَلبُو | Albo | حشره ریز | بامبِلَک جِستَن | Bāmbelak jestan | بالا پایین پریدن |
بَنچه | banche | دسته | چِلیکا | chelikā | هیزم |
بَندِکُلو | Band e kolū | تار عنکبوت | پُخِه | poxe | تفاله چای |
پُروک زدن | Porūk zadan | چرت زدن | ماچکُل | māchkol | مارمولک |
قُمپُز در کردن | qompoz | پز دادن | لَغِ لُو | lagh e lo | ماهیتابه |
مَلکَموت | malkamūt | عزرائیل | جیجُو زِدن | Jijo | گردش کردن |
چَمبولوک | cambolūk | ویشگون | اشنفه | ashnefe | عطسه |
تُرجه | torje | جوانه | پِزغه | pezqe | جرقه |
تِرا پِرا | terā-perā | پراکنده | تَپوک | tapūk | توسری |
پوته | pūte | شورة سر | تَخمه سِمِشکه تخمة | toxm-e-semeške | آفتابگردان |
پاچَک پاچَک زَدَن | pācak | پا تکاندادن بچّه شیرخوار | پُروک | porūk | چُرت |
آلیز افتادن | āliz | هوس کردن | دارتُکُل | dārtokol | دارکوب |
شَلائین | shalāein | چسیناک، لچر | عَلو | alo | آتش |