سایت شهرداری گرگان

مشاهیر و فرزانگان گرگان: نگاهی کلی به بیوگرافی و آثار مهم (بخش دوم)

شهر گرگان، دارای تاریخی پرفراز و نشیب از رویدادهای مهم است. همانطور که در مقاله‌ی تاریخچه گرگان مفصل به آن پرداخته شد، استرآباد قبل و بعد از اسلام اتفاقات و وقایع مهمی را به خود دیده است. از جنگ‌های بزرگی مثل حمله مغول واعراب گرفته تا بلایای طبیعی چون سیل و زلزله وهمینطور طاعون. 
اما هیچکدام این اتفاقات مانع رشد و پرورش دانشمندان و مشاهیر بزرگ این منطقه نشده است و همواره دانشمندان و مشاهیر مختلف نقش مهمی در تاریخ این منطقه ایفا کردند. این فرزانگان استرآبادی، نه تنها ارتباطات تاریخی و فرهنگی با گذشتهٔ دیرین این منطقه را نمایان می‌کنند بلکه نقش مهمی در تاریخ اسلام و پس از آن نیز ایفا کرده‌اند.
بدلیل طولانی بودن این مقاله تصمیم گرفتیم این مقاله در سه بخش منتشر کنیم. می توانید قسمت های دیگر این مقاله را در لینک‌های زیر مطالعه کنید:

مشاهیر و فرزانگان گرگان: نگاهی کلی به بیوگرافی و آثار مهم (بخش اول)
مشاهیر و فرزانگان گرگان: نگاهی کلی به بیوگرافی و آثار مهم (بخش سوم)

میر محمد باقر داماد استرابادی:

میرداماد، یا میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی، فیلسوف و فقیه ارکان مکتب فلسفی اصفهان در دوره شاه عباس صفویه بود. او به لقب‌های "میرداماد" و "معلمِ ثالث" نیز شناخته می‌شد. میرداماد در علوم دینی و فلسفه در توس تحصیل کرد و سپس به اصفهان مهاجرت کرد. او از استادان برجسته از جمله شیخ بهائی بود و با شاگردان معروفی چون ملاصدرا همکاری داشت. او همچنین از اساتید برجسته ی زیادی همچون فخرالدین سماکی (از علمای معروف گرگان در دوران شاه طهماسب) نیز بهره جست. میرداماد در ادبیات و شعر نیز فعالیت داشت و دیوان شعری به نام "دیوان میرداماد" از اشعار او باقی‌مانده است. میرداماد در حدود سال ۱۰۴۰ در مسیر کربلا و نجف درگذشت و در حرم علی بن ابی‌طالب دفن شد. او آثار فلسفی، عرفانی، و دینی زیادی برجسته دارد که تاکنون توسط علاقمندان به این حوزه مورد مطالعه قرار گرفته‌اند.
دلیل اینکه وی به میرداماد معروف است این است که پدر او داماد یکی از شخصیت های معروف آن دوران واقع در جبل العامل بوده است. او به معلم ثالث نیز معروف بود. نام میدان معلم در گرگان از این لقب میر محمد باقر گرفته شده است.

شمس المعالی قابوس بن وشمگیر:

قابوس بن وُشْمْگیر، مشهور به شمس‌المعالی، چهارمین پادشاه ساسله آل زیار بود. پس از برادرش بیستون، در سال ۳۶۷ هجری، به تخت نشست. او از شهریارکوه طبرستان به گرگان مهاجرت کرد و پادشاهی را آغاز کرد. وی از لحاظ فرهنگی نیز فعالیت داشت و شاعر و خوشنویس بود. پس از او فرزندش، منوچهر، معروف به فلک المعالی به حکومت رسید. آرامگاه قابوس در برج گنبد قابوس واقع است که در زمان حیاتش ساخته شد.
ابوزراعه معمری جرجانی:
ابوزراعه، شاعری ایرانی از دورهٔ سامانیان بود که در نزدیکی زمان رودکی فعالیت می‌کرد. او به عنوان یکی از شاعران سامانی شناخته می‌شود. این شاعر ایرانی در دورهٔ معاصر با رودکی بوده و از او بسیار تحسین می‌شده‌است.

عنصر المعالی کیکاوس:

کیکاووس، نویسندهٔ کتاب معروف "قابوس‌نامه"، از خاندان زیاریان بود و پسر اسکندر بن قابوس زیاری و دختر مرزبان بن رستم باوندی بود. او و پسرش، گیلانشاه، آخرین اعضای شناخته‌شدهٔ این خاندان بودند. کیکاووس به عنوان یک نجیب‌زاده تبعیدی بیشتر عمرش را خارج از وطن در خدمت سلاطین معاصر گذراند. او در جنگ‌هایی علیه نامسلمانان هندوستان و ماورای قفقاز شرکت کرد و در جنگی در گرجستان مجروح شد و بنا به گزارشات، درگذشت. بعد از آن، به لاهور رفت و تا دههٔ آخر قرن پنجم زنده بود.
او به خاطر نگارش قابوس‌نامه معروف است که به عنوان پندنامه‌ای برای پسرش گیلانشاه نوشته شده است. این کتاب حاوی حکایت‌ها و پند و اندرزهای مفید است و تصویری کامل از جامعهٔ ایران در قرون وسطی را ارائه می‌دهد، دیدگاه یک اشراف‌زاده با درک دقیق از زندگی مردم را به تصویر می‌کشد.
 ابوالهیثم جرجانی:
احمد بن حسن جرجانی، معروف به ابوالهیثم، نویسنده‌ای بود که در صوان الحکمه تالیف ظهیرالدین ابوالحسن بیهقی با کنیه ابوالهیثم ذکر شده است. وی از جماعت اسماعیلیه بود و در زمینه‌های مباحث دینی فعالیت داشت.
قصیده‌ای مشهور به نام ابوالهیثم وجود داشت که موضوعات فلسفی، منطقی، نحوی، دینی و تأویلی را پوشش می‌داد. او قصد داشت تا این مسائل را توضیح دهد، اما اجل به او این فرصت را نداد. شاگرد او، محمد بن سرخ نیشابوری، شرحی بر قصیدهٔ ابوالهیثم نوشت که توسط محمد معین و هانری کربن به چاپ رسید. پس از آن، ناصر خسرو قبادیانی نیز شرحی بر این قصیده نوشت که به کتاب "جامع الحکمتین" معروف است. در شرح خود، ناصر خسرو ترتیب اشعار قصیده را رعایت نکرده و بر اساس نظم درونی مباحث حکمت اسماعیلی، توضیحات خود را ارائه داد.

مخلدی گرگانی:

عوفی، مشهور به مخلّدی گرگانی، شاعری بود که اشعارش در مجموعه‌های مختلفی چاپ شده است. او در آثاری همچون "لباب الباب" و "ترجمان البلاغه" به نام مخلّدی و مجلّدی شناخته می‌شود. اشعار او نشان‌دهنده دوران پس از حکومت سامانیان است و زندگی او ممکن است قبل از تألیف کتاب "ترجمان البلاغه" در اواخر قرن پنجم میلادی بوده باشد. این اطلاعات نشان می‌دهد که مخلّدی به شاعران دورهٔ اوایل قرن پنجم تعلق داشته است.

ابوسهل عیسی بن یحیی:

ابوسهل مسیحی گرگانی، یک دانشمند و پزشک بزرگ ایرانی در قرن چهارم و همدورهٔ ابن سینا بود. علاوه بر پزشکی، در حوزه‌های دیگری مانند هندسه، ستاره‌شناسی، ریاضیات، شعر و حکمت نیز فعالیت داشت. برخی اعتقاد دارند که او از استادان ابن سینا و ابوریحان بوده است. او در خوارزم، در دوران ابوالعباس مأمون خوارزمشاه، زندگی می‌کرد. در روایتی آمده است که در سفر به خراسان در سال ۴۰۳ هجری، در نتیجهٔ طوفان شن در بیابان خوارزم، درگذشت اما این روایت درست به نظر نمی رسد زیرا ابو علی سینا در رساله ای از وی با عنوان استاد یاد کرده است. ضمن اینکه این رساله در سال 403 در گرگان این رساله را نوشته است. بنابراین تا آن موقع ابوسهل زنده بوده است. آثار او شامل کتاب معروف "المائة فی الصناعة الطبیة" است که یکی از مهم‌ترین آثار در زمینهٔ پزشکی است. 
در ریاضیات نیز ابوسهل تبهر داشت زیرا ابن سینا در رساله ی خود که حوزه ریاضی و زاویه بود از او با عنوان استاد یاد کرده است. 

فخرالدین اسعد گرگانی:

فخرالدین اسعد گرگانی، شاعر داستان‌گوی ایرانی در نیمهٔ اول قرن پنجم هجری بود. وی در گرگان به دنیا آمده و در آخرین سال‌های عهد طغرل سلجوقی درگذشته است. اسعد گرگانی، شاعر بزرگی از داستان‌سرایان ایران بود و معتقد به مذهب سنی معتزلی بوده است. زندگی او هم‌زمان با سلطان ابوطالب طغرل بوده و در مواجهه با وی در فتح اصفهان شرکت کرده‌است. در فتح اصفهان، با طغرل همراه بوده و بعد از آن در همدان ماند. او با عمید ابوالفتح مظفر نیشابوری، حاکم اصفهان، مکالماتی دربارهٔ داستان ویس و رامین داشته و این داستان را به نظم درآورد. شیوهٔ شاعری اسعد گرگانی تأثیر بسیاری بر شعرای بعدی گذاشته و به‌ویژه در داستان‌های خود به روایت ویس و رامین شناخته شده است.

سحابی استرابادی:

کمال‌الدین سحابی، عارف و شاعر دههٔ دهم، در شوشتر به دنیا آمده و زندگی‌اش را در نجف به پایان رساند. او به عنوان "سحابی شوشتری" و "نجفی" نیز شناخته می‌شود. سحابی در نجف به تحصیلات دینی پرداخت و به عنوان یکی از فقیهان برجسته شناخته شد. او بیشتر از چهل سال را در آستان نجف گذراند و به سادگی و تقوا زندگی می‌کرد. برخی از همنوردانش او را به ریا و تزویر متهم کردند، اما کسانی که او را ندیده بودند، از صفات خوب او یاد می‌کردند.

حجابی استرابادی:

حجابى، شاعر زن دهه‌ی دهم، از استرآباد گرگان، است و به "بسیار خوش‌طبع و عالی‌الفطرت" شناخته می‌شود. بسیاری از منابع او را با دختر خواجه هادی استرآبادی همانندی می‌دانند، اما این احتمال اشتباه است. او در شعر طبیعی و روان بسیار برجسته بوده و دیوان شعری از او باقی مانده که شامل اشعاری زیبا و لطیف است. او دختر مولانا بدرالدین هلالی استرابادی بود و در دوران امیرعلی شیر نوایی و سپس در دوران عبیداللَّه خان اوزبک زندگی کرد. در شعرش، حجابی به شدت با زیبایی و غم از دست دادن پدرش سوگنده می‌خورد و احساسات خود را به وفای پدرش ابراز می‌کند.

مولانا نظام الدین استرابادی (نظام معمایی):

نظام‌الدین استرآبادی، شاعر مداح امامان شیعه در قرن نهم و اوایل قرن دهم، معروف به نظام معمایی و مولانا نظام‌الدین استرآبادی است. تاریخ تولد او مشخص نیست، اما برآوردهای تذکره‌نویسان نشان می‌دهد که در سال 925ق درگذشت. تذکره‌ها دو تاریخ برای درگذشت او ذکر کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد تاریخ 925ق دقیق‌تر باشد. دلایلی از جمله نسخه‌ی دیوان نظام که به شماره‌ی 826 است، این تاریخ را تثبیت می‌کند. او شعرهایی در مدح اهل بیت و منظومه‌ای مانند "سلیمان و بلقیس" دارد. دیوان او شامل بیش از 1700 بیت است. او دوبرادر شاعر دیگر نیز داشت با نام‌های مهدی استرآبادی و طائمی استرآبادی. 
نظام الدین با خواجه مظفر بتکچی حاکم استرآباد در آن دوران در ارتباط بود و در مدح ولی اشعاری نیز سروده است.

ابراهیم استرابادی:

ابراهیم استرآبادی، یکی از خوشنویسان برجسته خط تعلیق و نستعلیق در ایران بود. او را جزو استادان این هنر قلم می‌شمردند. زندگی وی برای تذکره‌نویسانی که درباره او نوشته‌اند، به مرحله تألیف کتاب‌ها و هنرمندان دوره صفویان بازمی‌گشت. ابراهیم استرآبادی همچنین شاعر و در زمان خود از دانشوران برجسته بوده است. او به مدتی در آستان قدس رضوی منشی بوده و در قم نیز به کتابت مشغول بوده است. درباره زندگی وی، منابع مختلفی اطلاعات ارائه داده‌اند، اما برخی نقدهایی را نسبت به دقت اطلاعات مربوط به وی ارائه کرده‌اند. ابراهیم استرآبادی در سال ۹۶۵ قمری درگذشته و از جمله آثار او دیوانی است که شامل بیش از ۱۷۰۰ بیت شعر می‌شود.

ابوسلیک گرگانی:

ابوسَلیک گُرگانی یا ابوسُلیکِ گرگانی یکی از قدیمی‌ترین شاعران پارسی‌گوی دوران بعد از اسلام است. محمد عوفی او را هم عصر عمرو لیث و فیروز مشرقی دانسته است. منوچهری دامغانی نیز او را از جمله شعرای ارزشمند خراسان و در زمره استادان بزرگ پیش از خود دانسته است. او همراه با محمد بن وصیف سگزی، حنظله بادغیسی و فیروز مشرقی به عنوان قدیمیترین قطعه‌سرایان فارسی شناخته می‌شود. حضور این شاعران در دوران صفاریان، نشانه‌ای از تشویق به ترویج زبان فارسی در آن دوره است.
ابوسلیک در قرن سوم هجری بوده و در محیط دربار صفاریان فعالیت داشت و متأسفانه، تنها 11 بیت از آثار وی باقی مانده است. همچنین، در موسیقی، پرده‌ای به نام "بوسلیک" وجود دارد که برخی آن را به ابوسلیک مرتبط می‌دانند.

سلطان حسین واعظ استرآبادی:

سلطان حسین استرآبادی، که در بازه زمانی 994 تا 1082ق زندگی کرد، فرزند سلطان محمد بود. او عالم، فقیه، متکلم، مورخ، و خطیب شیعه در دوران صفوی بود و از شاگردان شیخ بهایی بود. پس از تحصیلات خود در اصفهان، به زادگاهش در استرآباد بازگشت و به تألیف کتب و ارشاد مردمان پرداخت.
وی یکی از پدیدآورندگان ترجمه و شرح‌های فارسی اعتقادات شیخ بهایی بود و در مکتب و نوشته‌هایش، نشانه‌هایی از فرهنگ و فکر خاندان شیخ بهایی را نمایان کرد.
سلطان حسین استرآبادی به عنوان "واعظ دارالمؤمنین استرآباد" شناخته می‌شد و در عمل، یکی از شخصیت‌های برجسته دینی عصر صفوی بود. او به دلیل نفوذ کلام و تأثیری که در جامعه شیعی استرآباد داشت، توجه بسیاری را به خود جلب کرد و این امر برخی افراد شیعه‌ستیز را به شهادت وی منجر کرد.
آثار او شامل دو کتاب دست‌نوشت به نام‌های "نصیحه المتشرعین" و "دستور الوزراء" می‌شود که در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می‌شوند. همچنین، ترجمه رساله سعدیه علامه حلی نیز از آثار اوست که دو کتاب فارسی به نام‌های "تحفة المؤمنین" و "ذخائر الواعظین" نزد مرحوم حاج ملا علی خیابانی تبریزی وجود دارد. وی جد خاندان فلسفی است و مقبره وی در سبزه مشهد (لاله 13) ابتدای کوچه هشتم  سبزه مشهد وجود دارد.

امیر جمال الدین استرآبادی:

او از معروف ترین چهره های سیاسی دوران صفویه به شمار می رود. امیرجمال الدین در اواخر دوره شاه اسماعیل صفوی صدر اعظم وی بود. بعد از درگذشت شاه اسماعیل نیز در یکی دو سال نخست ابتدایی پادشاهی شاه طهماسب نیز صدر اعظم او بود. او با امیر سید شریف شیرازی برای صدارت در کشمکش و تقابل بود. امیر جمال الدین استرآبادی از شاگردان محقق دوانى بوده است و در مسائل فقهى و کلامى تبهر داشته است.  او که صدراعظم شاه اسماعیل صفوی بود بعد از درگذشت او در سراب، مسؤولیت غسل دادن شاه را عهده‏دار بود و بعد از آن همراه جنازه به دار الارشاد اردبیل رفت و شاه را در مقبره شیخ صفى دفن کرد.خود وى یکسال بعد در سال ۹۳۱ درگذشت.

ادامه مقاله را در لینک های زیر مطالعه نمایید:

مشاهیر و فرزانگان گرگان: نگاهی کلی به بیوگرافی و آثار مهم (بخش سوم)

 

 

اطلاعات تکمیلی
  • تاریخ انتشار27اردیبهشت 1403

نظرات شما

Services List

Hi I am test a service to show