توضیحاتی در مورد شهر استرآباد
در زمان قاجار ایران به ۴ ایالت و ۱۲ ولایت تقسیم شده بود و منطقه یا سرزمین استرآباد یکی از آن ولایات بود که به ۸ یا ۷٫۵ بلوک به نامهای انزان،سدن رستاق، استراّباد، شاهکوین و ساور، دهات ملک، کتول، فندرسک و رامیان و کوهسار تقسیم شده بود.
هر یک از این بلوکها را یک نایبالحکومه زیر نظر حکمران استرآباد، سردار رفیع یانسری که یکی از رجال حاکم در زمان قاجار بود اداره میکرد. استرآباد در این زمان پایگاه طایفهٔ قاجار نیز بود و دارای اهمیت مذهبی شد و دارالمؤمنین لقب گرفت. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی گرگان دارای شمار زیادی مسجد، آرامگاه مذهبی و مدرسهٔ دینی بود. اهمیت استرآباد از لحاظ مرکزیت سیاسی و دینی باعث شد تا پیش از آغاز سدهٔ بیستم زبان گرگانی در آن بهطور کل منقرض شده و جای خود را به فارسی بدهد.
تاریخنویس نامدار، مقدسی، میگوید که استرآباد شهری است که بیشتر مردمان آن ابریشمبافاند و در این کار چیرهدست هستند. دژ آن ویران و خندقش پر شده و جامع آن در بازار است. استخری از آن نام برده و مؤلف حدودالعالم میگوید که مردمان این شهر دارای دو زبان هستند. حمدالله مستوفی آن را شهری دانسته که هوایش معتدل و محصولاتش را غلات و انگور و ابریشم میداند.
آقا محمدخان قاجار در این شهر زاده شد. حتی خانهٔ تولد وی و اولین مکان حکومتی و دولتی وی هنوز موجود است. دیوار باروی شهر را نادرشاه افشار ویران کرد و آقا محمد خان بعداً آن را بازسازی نمود. در دوران میرزا تقی خان امیرکبیر، شهر بازسازی شد.
ویرانههای شهر اصلی گرگان در نزدیکی گنبد کاووس امروزی قرار دارد. در زمان رضا شاه پهلوی نام کهن گرگان را برای شهر استرآباد برگزیدند.
در ۱۷ فروردین ۱۳۲۳ شهر گرگان دچار زمینلرزه سختی شد و بیشتر بناهای آن شکست برداشت. از بناهای شهر قدیم گرگان بنای امامزاده نور واقع در کوی بازار نعلبندان و بنای مسجد گلشن در کوی درب نو و چند تکیه در نقاط مختلف شهر است.
باور اغلب پژوهشگران بر این است که واژهٔ استرآباد از دو لفظ «استر» و «آباد» تشکیل شده و استر در زبانهای ایرانی به معنای ستاره و آباد (به معنای) «عمارت» است. در زمان زردشت که ایرانیان ستارهها را مظهر نور مقدس میدانستهاند، این شهر را بنا کرده به این نام، نامیدند.
در زبان پهلوی منطقهٔ گرگان را وُرکان یا یا وِهرکانه و در زبان یونانی هیرکانیا (Hyrcania) و در زبان عربی جُرجان میگفتند. گرگان از مهمترین منطقهها در زمینه پژوهشها و کاوشهای باستانشناسی است. در کتاب مقدس وندیداد اوستا گرگان به عنوان نهمین سرزمین مقدس که اهورامزدا آفریده، ذکر شده است. البته در این نوشتار منظور از نام گرگان همان شهر تاریخی و باستانی مخروبه است.
آثار بدست آمده از تورنگتپه در ۱۹ کیلومتری شرق گرگان فعلی و شاه تپه ۱۶ کیلومتری غرب گرگان فعلی نشان از حضور و توقف انسان در حدود ۵۰۰۰ سال قبل و در دوره نوسنگی دارد.
نخستین کاوشها در حدود سال ۱۸۴۱ میلادی در زیر تپهای مصنوعی در نزدیک شهر گرگان انجام شد که خزانهٔ معروف استراباد در آن کشف گردید. کارشناسان برخی از اشیای موجود در آن خزانه را که شباهت بسیار با کشفیات تپه حصار دامغان داشته متعلق به هزارهٔ سوم پیش از میلاد و (نزدیک به ۵ هزار سال پیش) دانستهاند.
در پایان سدهٔ ۱۹ در محلی به نام خرگوشتپه در نزدیکی گرگان امروز (در قسمت شمال شهر) نیز پژوهشهایی انجام شد، و در سال ۱۹۳۱ یک گروه آمریکایی از دانشگاه پنسیلوانیا به روستای معروف تورنگتپه در ۲۰ کیلومتری شرق گرگان رفته و به کاوش و بررسی پرداختند و آثاری ارزشمند از تمدن کهن در این منطقه یافتند. ۲ سال پس از این در سال ۱۹۳۳، یک گروه باستانشناسی سوئدی به منطقهٔ گرگان آمدند و پس از مطالعهٔ حوزه رودخانهٔ قرهسو یا سیاهآب در شمال گرگان اعلام کردند که بیش از ۳۰۰ تپهٔ تاریخی در این منطقه وجود دارد که یکی از آنها شاهتپه بزرگ یا اسلامتپه است که در ۱۵ کیلومتری شمال غربی گرگان قرار دارد.
در دورهٔ ساسانیان دیوار تدافعی بزرگی در این منطقه به نام دیوار بزرگ گرگان ساخته شد که توسط باستانشناسان انگلیسی به مار سرخ شهرت یافته است. این دیوار بزرگ در سدهٔ ۵ میلادی تکمیل شد و بیانگر صنعت پیشرفته تدافعی آن دوران است.
گرگان طی دورههای تاریخی بیشتر به عنوان شهرستانی در ایالت پارت بهشمار میآمد و گاه بخشی از تبرستان شمرده میشد. شهر گرگان کهن (در نزدیکی گنبد کاووس امروزی) در زمان حملهٔ مغول ویران شد و مرکز منطقهٔ گرگان به شهر استرآباد منتقل شد.زبان مردم منطقهٔ گرگان در سدههای گذشته گویشی از ریشهٔ زبان پارتی بود. نمونههایی از گویش قدیم گرگانی در نوشتارهای فرقهٔ حروفیه بهجا مانده است. در سدهٔ دهم میلادی که منطقه گرگان از مراکز بازرگانی و فرهنگی منطقه شد نفوذ زبان فارسی بهویژه از سوی خراسان در گرگان افزایش یافت و در همین سده در شهر گرگان (نزدیک گنبد گاووس امروزی) زبان پارسی جای زبان گرگانی را گرفت. استرآباد زبان گرگانی را حفظ کرد تا اینکه در دورهٔ بین سدههای ۱۵ تا پیش از آغاز سدهٔ ۱۹ میلادی این زبان در این منطقه بهطور کل منقرض شد و جای خود را در استرآباد و پیرامون نیز به فارسی و در بخشی از گنبد کاووس و ترکمنصحرا به ترکمنی داد.
این گویش پارتی بومی گرگان و خراسان هنوز در مناطقی از شمال خراسان چون سنخواست، راز، گیفان، و شوقان رایج است.
بافت تاریخی گرگان
افت تاریخی گرگان، با مساحتی بالغ بر ۱۵۰ هکتار سومین بافت با ارزش و دارای سبک معماری پس از یزد واصفهان است و وسیعترین بافت تاریخی شمال ایران است. بافت تاریخی این شهر در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسید که محدودهٔ آن منطبق بر محدودهٔ قاجاری شهر استرآباد است.
شهر گرگان (استراباد) در دوران قاجار ۶ محلهٔ بزرگ به نامهای سرپیر، دربنو، سرچشمه، میخچهگران، نعلبندان، سبزهمشهد و میدان داشت که دارای چندین محله فرعی مثل پاسرو، میرکریم،دوشنبهای، شیرکش، باغشاه، دباغان، شاهزاده قاسم و... بودهاند.
این ۶ محله و محلات فرعی هنوز هم به همین نامها وجود دارند و بیشتر مسجدها و تمام تکیههای قدیمی و زیارتگاهها و مکانهای مذهبی شهر نیز در همین محلات قرار دارند که امروز بافت قدیم و معماری سنتی و تاریخی این شهر و بخش عمدهای از میراث فرهنگی این دیار را تشکیل میدهند، همچنین قزاقمحله که محل سکونت قزاقهاست جزو محلههای قدیمی گرگان بهشمار میآید.
بافت قدیم گرگان متشکل از پنج دروازه بودهاست که این دروازهها (محل تقاطع راههای مختلف بودهاند) میتوانند علل و شیوه رشد شهر را نشان دهند، پنج دروازهٔ شهر عبارت بودند از دروازهٔ شرقی بطرف بسطام و خراسان، دروازه فوجرد یا سبزه مشهد که به طرف گرگان قدیم میرفتهاست، دروازهٔ جنوبی بنام چهل دختران که بطرف کوهستان میرفته و دروازه مازندران و دروازه دنکوان که در دروازهٔ پنجم رفتوآمدی صورت نمیگرفتهاست. بافت قدیم گرگان را مجموعهای از محلات مسکونی و مراکز محلات تشکیل میدهد سیر تحول آنچه که در حال حاضر بافت گرگان نامیده میشود، حاکی از تجمع اولیهٔ سه محلهٔ اصلی سبزه مشهد، میدان و نعلبندان میباشد که بتدریج و تا به امروز در جهتهای مختلف بخصوص شرق و جنوب شرقی گسترش یافتهاند. در هر سمت شهر محلهٔ شرقی کنار دروازه خراسان بودهاست که هر سه محله با راه اصلی بهم متصل میشوند. بازار اصلی در محلهٔ شرقی بر مرکزیت آن محل میافزودهاست (در گذر دوشنبهای واقع در محلهٔ غربی و گذر چهارشنبهای واقع درمحلهٔ شمالی احتمالاً بازارهای هفتگی وجود داشتهاست).
شکل گیری و تجمع فضاهای مسکونی در بافت قدیم گرگان تحت عنوان یک محله با نام مشخص بیانگر علل و عواملی میباشد بعضی از این محلهها در روند تجمع افراد یک صنف شکل گرفتهاند مانند محلهٔ نعلبندان و یا دباغان، بخش دیگری از محلهها بخاطر همجواری با عناصر و فضاهای خاص نام آن را به خود گرفتهاند مانند محله میدان یا سرچشمه.
محلهٔ اصلی سبزه مشهد که در شمال و کنار دروازه گرگان قدیم قرار داشت شامل محلات فرعی تر: سرچشمه، سرپیر، چهارشنبهای و دباغان میباشد این محله به دلیل بوجود مظهر قنات در محدودهٔ آن تأمین کنندهٔ آب ساکنین شهر بودهاست عناصر مشخصی که در مرکز و محدوه این محله قرار دارند شامل: امامزاده نور، مصلی و چند تکیه میباشد.
محله اصلی میدان که در غرب وکنار دروازه مازندران قرار داشتهاست شامل محلات فرعی تر: دربنو، میر کریم، دوشنبهای و دوچنار میباشد (محله دوچنار در حال حاضر وجود ندارد) در محله میدان یکی دیگر از بازارهای اصلی شهر وجود داشتهاست که با احداث خیابانهای جدید بخشی از آن از بین رفتهاست و بخشی دیگر ان بصورت بازارچهای فعال بکار خود ادامه میدهد. محلهٔ اصلی نعلبندان که در شرق شهر و کنار دروازه خراسان قرار داشت شامل محلات فرعی تر: میخچه گران، پاسرو، باغشاه و شیرکش میباشد قدمت دو محله باغشاه و شیرکش به اواخر دوره قاجار میرسد. بازار اصلی و مسجد جامع شهر در این محله قرار داشته و دارند.
هر کدام از محلههای نامبردهٔ بالا علاوه بر بازار و بازارچه دارای مسجد یا تکیه، حمام، مدرسه و آب انبار اختصاصی نیز بودهاند که کم و بیش تا امروز شکل خود را حفظ کردهاند و به نظر میرسد که محله میدان قدیمی تر و مربوط به زمانهای اولیه شکل گیری شهر باشد که بعد دو محلهٔ شمال و شمال شرقی در کنار آن به وجود آمدهاند که باعث شده شهر بطرف شمال و شمال شرقی گسترش یابد ولی از طرف غرب به خاطر وجود خندق و بارو و از طرف جنوب بعلت وجود کوهها و جنگلها رشد کمتری داشتهاست. این رشد باعث ایجاد محلههای فرعی تر (شیرکش، پاسرو و میخچهگران در شرق و جنوب شرقی و محلات چهارشنبهای، سرپیر، دباغان در شمال شرقی و بلیس محله در شرق) شد و ادغام کلیهٔ محلات با هم بافت قدیم گرگان را تشکیل میدهد.
رشد اولی شهر در محدوده برج و باروی آن بود اما از سال ۱۲۹۰ خورشیدی به بعد رشد شهر بیشتر معطوف به جنوب و شرق شد و از سال ۱۳۱۷ به بعد نیز رشد شهر مجدداً در همان قسمت شرق و جنوب شرقی انجام شد اما در دههٔ ۱۳۴۰و ۱۳۵۰ خورشیدی روند رشد شهر دوباره تغییر نمود و شهر بصورت پراکنده و در تمام جبههها گسترش یافت که بیشتر در امتداد خیابانها ایجاد شده بود. در دههٔ اخیر نیز شهر این الگوی رشد پراکنده در همهٔ جهتها را دنبال کرده که بیشتر در کرانههای شمال شرقی و جنوب بودهاست و بعلت وجود زمینهای مرغوب کشاورزی در شمال و باغات و جنگلها در جنوب، این روند رشد نامناسبی را ایجاد نمودهاست.
در روزگار دودمان پهلوی نخستین خیابان مدرن شهر با نام خیابان پهلوی (امام خمینی فعلی) ساخته شد که با ایجاد آن محلههای استراباد به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شدند.
بافت تاریخی گرگان، منحصر به فردترین بافت تاریخی شمال ایران در ۲۴ شهریور ماه سال ۱۳۱۰ خورشیدی به عنوان چهل و یکمین اثر تاریخی ایران در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
یک سال پس از این، یعنی در سال ۱۳۱۱ ش به دستور رضاشاه ساخت دو خیابان شرقی-غربی یعنی شاهرود (بهشتی کنونی) و پهلوی (امام خمینی کنونی) و شمالی-جنوبی یعنی پهلویدژ (شهدا) و کاخ (پاسداران کنونی) آغاز شد و در سال ۱۳۱۷ ش به پایان رسید.
زمینلرزه شدید و معروف فروردین ۱۳۲۳ آسیب چندانی به بافت وارد نیاورد، اما دوباره در سالهای ۱۳۳۳و۱۳۳۴ احداث خیابان سرخواجه و در سال ۱۳۳۹ ش احداث خیابان فرح (مجاهدین بعدی شهید رجایی کنونی) آسیبهای زیادی به بار آورد.
با احداث این خیابانها عناصر مهمی از بافت تاریخی گرگان از جمله مرکز محله پاسرو، مرکز محله میدان عباسعلی، مرکز محله دباغان، عمارت حاجی ظهیرالدوله، کاروانسرای امین الضرب، باغ پورناصر،مظهر قنات سرخواجه، و مسجد کتیبه و ... از بین رفتند البته آنچه که در آن زمان به جای این بافت قدیم ساخته شد دارای ارزش معماری بود.
اگرچه بخش بزرگی از بافت تاریخی شهر گرگان با تخریب وسیع و نابودی روبهرو شد. و حتی چند خانهٔ قدیمی بالای ۱۵۰ سال قدمت که در اختیار میراث فرهنگی هم بود نیز تخریب شدهاست. با اینحال خانهٔ قدیمی، بزرگ، تو در تو و شاید بی نظیر خاندان باقری و چند خانهٔ مشابه دیگر همچون خانهٔ تقوی به طرز زیبا و چشم نوازی، مرمت و نوسازی شده یا در حال انجام است.
حکیم سید ابوالقاسم میرفندرسکی
فخرالدین اسعد گرگانی
فصیحی استرآبادی
نظام الدین استرآبادی
بیاضی استرآبادی
ملا محمدامین استرآبادی
میر محمد مومن استرآبادی
سلطان حسین استرآبادی
میرزا مهدی خان استرآبادی
میرداماد استرآبادی
میر محمد باقر شمس الدین محمد حسینی استر آبادی فیلسوف بزرگ ایرانی در سال 969 ه.ق در استرآباد متولد شد . وی در شرح صحیفه، خود را استر آبادی الاصل و اصفهانی المسکن و سید حسینی نسب معرفی می کند . پدرش میر شمس الدین محمد و مادرش دختر شیخ علی العالی کرکی ملقب به محقق ثانی است . لقب داماد را از پدر خود میر شمس الدین که داماد کرکی است به ارث برده است . در اردوی معلی آمده که وی به صحبت علما و فضلای درگاه معلی مشرف گشت و مدتی با میر فخرالدین سماک استرآبادی و سایر دانشمندان مباحثات نموده و در علوم معقول و منقول سر آمد روزگار خود گشت . در تزکیه و تصفیه نفس و باطن شریف نهایت سعی نموده چنانکه مشهور است چهل سال شب پهلو بر بستر استراحت نگذاشت و نوافل شب و روز در مدت عمر او فوت نشد .
میرداماد به اتفاق شاه صفی به زیارت عتبات عالیات رفت و در جریان روی کار آمدن وی نقش موثری داشت . شخصیت میر داماد از جهت علمی و اجتماعی بدان حد بود که حتی در زمان حیاتش هم چون بعد از فوت او مشحون از افسانه ها است . از آن جمله است که از میرداماد مدت 20 سال فعل مباح صادر نگردید و هر شب 15 جزء قرآن مجید را تلاوت می کرد . توانایی علمی او از یک سو و زهد و پارسایی اش از سوی دیگر موجب شد سوای آن همه عظمت علمی ، جایگاه ویژه ای بین حوزه های علمیه و دربار داشته و از نفوذ زیادی برخوردار باشد و معزز شاهان و درباریان صفوی گردد .
میرداماد که در شعر اشراق تخلص دارد جامع کمالات صوری و معنوی است و در حداکثر علوم دارای تالیفات عدیده است . میرداماد خود را معلم می داند و مقام خود را کمتر از ابونصر فارابی نمی داند و بهمنیار را که از نخبه و زبده شاگردان ابو علی سینا است شاگرد خود می داند . میرداماد تحقیقاتی هم در حکمت طبیعی داشت .
میرداماد از شاگردان حوزه درس شیخ عبدالعالی کرکی ، فخرالدین محمد حسینی استرآبادی ، سید نورالدین علی بن ابی الحسین عاملی ، تاج الدین حسین صاعد بن شمسالدین طوسی ، شیخ عز الدین حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایی و . . . بود . نابغه زمان ، میرداماد در حکمت شاگردان حلقه نشین بسیاری داشت که بعد ها خود از ارکان فلسفه شده اند ، که از آن جمله اند : محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی معروف به ملاصدرا یا صدرالمتالهین ، صاحب کتاب معروف اسفار ، سید احمد علوی ، مفسر شفای ابن سینا ، ملاخلیل قزوینی ، صاحب شرح اصول کافی ، قطب الدین اشکوری ، ملا شمسای گیلانی ، عبدالرزاق لاهیجی ، و ملا محسن فیض کاشانی که نام و آرایشان در آثار دیگران آمده است .
میرداماد علی رغم توجهش به شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) از آرای مشائیان در آثارش بسیار تاثیر پذیرفته است . به همین جهت است که میرداماد را نماینده شیخ اشراق و حامی مشرب او در ایران می دانند . برخی به او لقب ثالث المعلمین داده اند .
تالیفات میرداماد را جدا از اجازه نامه ها بالغ بر 50 عنوان کتاب و رساله ذکر کرده اند که از آن جمله اند : قبسات ، صراط المستقیم و حبل المتین در حکمت ، خلسه الملکوت ، تقویم الایمان و افق المبین در حکمت الهی ، الرواشح المساویه ، ایماضات ، جذوات ، شارع النجاه ، مشرق الانوار (دیوان اشعار) ، مبدا و معاد که محمد بن علی رضا قاضی استرآبادی آن را شرح کرده ، تقدیسات در رفع شبهه ابن کمونه ، رساله زیارت جوادیه به نام حضرت رضا و الشارات و . . .
فوت میر محمد باقر استرابادی در بیابان راه نجف و کربلا در سن 72 سالگی و در سال 1041 ه.ق صورت گرفت که در معیت شاه صفی از زیارت خانه خدا بر می گشت . در مراسم تکفین و تدفین میرداماد ، شخص شاه صفی حضور داشت که در نجف اشرف و در سردابه شیخ علی محقق کرکی (جدش) به خاک سپرده شد ، اما صاحب منتخب التواریخ قبر ایشان را زیر قبه درب رواق مطهر حضرت امیر می داند .
میر داماد از چهره های درخشان علمی عصر صفویه و از بنیانگذاران مکتب اصفهان است . میرداماد جامع علوم عصر خویش بوده مخصوصاً در فلسفه ، لغت ، ریاضیات ، فقه ، تفسیر حدیث و . . . که مهارت تام داشت . در سالهای اخیر در دانشگاه های توکیو ، شیکاگو و مراکز علمی دیگر به تحقیق در مبانی فکری میرداماد پرداخته اند و فضل و تقدم او را بربسیاری از فلاسفه آشکار داشته اند . میرداماد سوای آن همه علوم از نعمت شاعری و خوشنویسی نیز برخوردار بوده است . احفاد میداماد در جای جای ایران ، اصفهان ، گرگان ، تهران ، شیراز و . . . بطور پراکنده ساکنند .
تاریخ و مشاهیر گرگان
توضیحاتی در مورد شهر استرآباد
- استرآباد، نام شهری تاریخی است که در منطقهای که اینک شهر گرگان قرار دارد واقع بوده است. از این شهر امروزه تنها تپهای تاریخی درون شهر گرگان، به نام قلعه خندان که احتمالاً ارگ استرآباد در حدود ۳۰۰۰ سال پیش بوده باقیمانده و باقی قسمتهای شهر در اثر سیلابهای مکرر و توسعهٔ گرگان در طول تاریخ به کلی از میان رفته است.
در زمان قاجار ایران به ۴ ایالت و ۱۲ ولایت تقسیم شده بود و منطقه یا سرزمین استرآباد یکی از آن ولایات بود که به ۸ یا ۷٫۵ بلوک به نامهای انزان،سدن رستاق، استراّباد، شاهکوین و ساور، دهات ملک، کتول، فندرسک و رامیان و کوهسار تقسیم شده بود.
هر یک از این بلوکها را یک نایبالحکومه زیر نظر حکمران استرآباد، سردار رفیع یانسری که یکی از رجال حاکم در زمان قاجار بود اداره میکرد. استرآباد در این زمان پایگاه طایفهٔ قاجار نیز بود و دارای اهمیت مذهبی شد و دارالمؤمنین لقب گرفت. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی گرگان دارای شمار زیادی مسجد، آرامگاه مذهبی و مدرسهٔ دینی بود. اهمیت استرآباد از لحاظ مرکزیت سیاسی و دینی باعث شد تا پیش از آغاز سدهٔ بیستم زبان گرگانی در آن بهطور کل منقرض شده و جای خود را به فارسی بدهد.
تاریخنویس نامدار، مقدسی، میگوید که استرآباد شهری است که بیشتر مردمان آن ابریشمبافاند و در این کار چیرهدست هستند. دژ آن ویران و خندقش پر شده و جامع آن در بازار است. استخری از آن نام برده و مؤلف حدودالعالم میگوید که مردمان این شهر دارای دو زبان هستند. حمدالله مستوفی آن را شهری دانسته که هوایش معتدل و محصولاتش را غلات و انگور و ابریشم میداند.
آقا محمدخان قاجار در این شهر زاده شد. حتی خانهٔ تولد وی و اولین مکان حکومتی و دولتی وی هنوز موجود است. دیوار باروی شهر را نادرشاه افشار ویران کرد و آقا محمد خان بعداً آن را بازسازی نمود. در دوران میرزا تقی خان امیرکبیر، شهر بازسازی شد.
ویرانههای شهر اصلی گرگان در نزدیکی گنبد کاووس امروزی قرار دارد. در زمان رضا شاه پهلوی نام کهن گرگان را برای شهر استرآباد برگزیدند.
در ۱۷ فروردین ۱۳۲۳ شهر گرگان دچار زمینلرزه سختی شد و بیشتر بناهای آن شکست برداشت. از بناهای شهر قدیم گرگان بنای امامزاده نور واقع در کوی بازار نعلبندان و بنای مسجد گلشن در کوی درب نو و چند تکیه در نقاط مختلف شهر است.
باور اغلب پژوهشگران بر این است که واژهٔ استرآباد از دو لفظ «استر» و «آباد» تشکیل شده و استر در زبانهای ایرانی به معنای ستاره و آباد (به معنای) «عمارت» است. در زمان زردشت که ایرانیان ستارهها را مظهر نور مقدس میدانستهاند، این شهر را بنا کرده به این نام، نامیدند.
در زبان پهلوی منطقهٔ گرگان را وُرکان یا یا وِهرکانه و در زبان یونانی هیرکانیا (Hyrcania) و در زبان عربی جُرجان میگفتند. گرگان از مهمترین منطقهها در زمینه پژوهشها و کاوشهای باستانشناسی است. در کتاب مقدس وندیداد اوستا گرگان به عنوان نهمین سرزمین مقدس که اهورامزدا آفریده، ذکر شده است. البته در این نوشتار منظور از نام گرگان همان شهر تاریخی و باستانی مخروبه است.
آثار بدست آمده از تورنگتپه در ۱۹ کیلومتری شرق گرگان فعلی و شاه تپه ۱۶ کیلومتری غرب گرگان فعلی نشان از حضور و توقف انسان در حدود ۵۰۰۰ سال قبل و در دوره نوسنگی دارد.
نخستین کاوشها در حدود سال ۱۸۴۱ میلادی در زیر تپهای مصنوعی در نزدیک شهر گرگان انجام شد که خزانهٔ معروف استراباد در آن کشف گردید. کارشناسان برخی از اشیای موجود در آن خزانه را که شباهت بسیار با کشفیات تپه حصار دامغان داشته متعلق به هزارهٔ سوم پیش از میلاد و (نزدیک به ۵ هزار سال پیش) دانستهاند.
در پایان سدهٔ ۱۹ در محلی به نام خرگوشتپه در نزدیکی گرگان امروز (در قسمت شمال شهر) نیز پژوهشهایی انجام شد، و در سال ۱۹۳۱ یک گروه آمریکایی از دانشگاه پنسیلوانیا به روستای معروف تورنگتپه در ۲۰ کیلومتری شرق گرگان رفته و به کاوش و بررسی پرداختند و آثاری ارزشمند از تمدن کهن در این منطقه یافتند. ۲ سال پس از این در سال ۱۹۳۳، یک گروه باستانشناسی سوئدی به منطقهٔ گرگان آمدند و پس از مطالعهٔ حوزه رودخانهٔ قرهسو یا سیاهآب در شمال گرگان اعلام کردند که بیش از ۳۰۰ تپهٔ تاریخی در این منطقه وجود دارد که یکی از آنها شاهتپه بزرگ یا اسلامتپه است که در ۱۵ کیلومتری شمال غربی گرگان قرار دارد.
در دورهٔ ساسانیان دیوار تدافعی بزرگی در این منطقه به نام دیوار بزرگ گرگان ساخته شد که توسط باستانشناسان انگلیسی به مار سرخ شهرت یافته است. این دیوار بزرگ در سدهٔ ۵ میلادی تکمیل شد و بیانگر صنعت پیشرفته تدافعی آن دوران است.
گرگان طی دورههای تاریخی بیشتر به عنوان شهرستانی در ایالت پارت بهشمار میآمد و گاه بخشی از تبرستان شمرده میشد. شهر گرگان کهن (در نزدیکی گنبد کاووس امروزی) در زمان حملهٔ مغول ویران شد و مرکز منطقهٔ گرگان به شهر استرآباد منتقل شد.زبان مردم منطقهٔ گرگان در سدههای گذشته گویشی از ریشهٔ زبان پارتی بود. نمونههایی از گویش قدیم گرگانی در نوشتارهای فرقهٔ حروفیه بهجا مانده است. در سدهٔ دهم میلادی که منطقه گرگان از مراکز بازرگانی و فرهنگی منطقه شد نفوذ زبان فارسی بهویژه از سوی خراسان در گرگان افزایش یافت و در همین سده در شهر گرگان (نزدیک گنبد گاووس امروزی) زبان پارسی جای زبان گرگانی را گرفت. استرآباد زبان گرگانی را حفظ کرد تا اینکه در دورهٔ بین سدههای ۱۵ تا پیش از آغاز سدهٔ ۱۹ میلادی این زبان در این منطقه بهطور کل منقرض شد و جای خود را در استرآباد و پیرامون نیز به فارسی و در بخشی از گنبد کاووس و ترکمنصحرا به ترکمنی داد.
این گویش پارتی بومی گرگان و خراسان هنوز در مناطقی از شمال خراسان چون سنخواست، راز، گیفان، و شوقان رایج است.
بافت تاریخی گرگان
افت تاریخی گرگان، با مساحتی بالغ بر ۱۵۰ هکتار سومین بافت با ارزش و دارای سبک معماری پس از یزد واصفهان است و وسیعترین بافت تاریخی شمال ایران است. بافت تاریخی این شهر در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسید که محدودهٔ آن منطبق بر محدودهٔ قاجاری شهر استرآباد است.
شهر گرگان (استراباد) در دوران قاجار ۶ محلهٔ بزرگ به نامهای سرپیر، دربنو، سرچشمه، میخچهگران، نعلبندان، سبزهمشهد و میدان داشت که دارای چندین محله فرعی مثل پاسرو، میرکریم،دوشنبهای، شیرکش، باغشاه، دباغان، شاهزاده قاسم و... بودهاند.
این ۶ محله و محلات فرعی هنوز هم به همین نامها وجود دارند و بیشتر مسجدها و تمام تکیههای قدیمی و زیارتگاهها و مکانهای مذهبی شهر نیز در همین محلات قرار دارند که امروز بافت قدیم و معماری سنتی و تاریخی این شهر و بخش عمدهای از میراث فرهنگی این دیار را تشکیل میدهند، همچنین قزاقمحله که محل سکونت قزاقهاست جزو محلههای قدیمی گرگان بهشمار میآید.
بافت قدیم گرگان متشکل از پنج دروازه بودهاست که این دروازهها (محل تقاطع راههای مختلف بودهاند) میتوانند علل و شیوه رشد شهر را نشان دهند، پنج دروازهٔ شهر عبارت بودند از دروازهٔ شرقی بطرف بسطام و خراسان، دروازه فوجرد یا سبزه مشهد که به طرف گرگان قدیم میرفتهاست، دروازهٔ جنوبی بنام چهل دختران که بطرف کوهستان میرفته و دروازه مازندران و دروازه دنکوان که در دروازهٔ پنجم رفتوآمدی صورت نمیگرفتهاست. بافت قدیم گرگان را مجموعهای از محلات مسکونی و مراکز محلات تشکیل میدهد سیر تحول آنچه که در حال حاضر بافت گرگان نامیده میشود، حاکی از تجمع اولیهٔ سه محلهٔ اصلی سبزه مشهد، میدان و نعلبندان میباشد که بتدریج و تا به امروز در جهتهای مختلف بخصوص شرق و جنوب شرقی گسترش یافتهاند. در هر سمت شهر محلهٔ شرقی کنار دروازه خراسان بودهاست که هر سه محله با راه اصلی بهم متصل میشوند. بازار اصلی در محلهٔ شرقی بر مرکزیت آن محل میافزودهاست (در گذر دوشنبهای واقع در محلهٔ غربی و گذر چهارشنبهای واقع درمحلهٔ شمالی احتمالاً بازارهای هفتگی وجود داشتهاست).
شکل گیری و تجمع فضاهای مسکونی در بافت قدیم گرگان تحت عنوان یک محله با نام مشخص بیانگر علل و عواملی میباشد بعضی از این محلهها در روند تجمع افراد یک صنف شکل گرفتهاند مانند محلهٔ نعلبندان و یا دباغان، بخش دیگری از محلهها بخاطر همجواری با عناصر و فضاهای خاص نام آن را به خود گرفتهاند مانند محله میدان یا سرچشمه.
محلهٔ اصلی سبزه مشهد که در شمال و کنار دروازه گرگان قدیم قرار داشت شامل محلات فرعی تر: سرچشمه، سرپیر، چهارشنبهای و دباغان میباشد این محله به دلیل بوجود مظهر قنات در محدودهٔ آن تأمین کنندهٔ آب ساکنین شهر بودهاست عناصر مشخصی که در مرکز و محدوه این محله قرار دارند شامل: امامزاده نور، مصلی و چند تکیه میباشد.
محله اصلی میدان که در غرب وکنار دروازه مازندران قرار داشتهاست شامل محلات فرعی تر: دربنو، میر کریم، دوشنبهای و دوچنار میباشد (محله دوچنار در حال حاضر وجود ندارد) در محله میدان یکی دیگر از بازارهای اصلی شهر وجود داشتهاست که با احداث خیابانهای جدید بخشی از آن از بین رفتهاست و بخشی دیگر ان بصورت بازارچهای فعال بکار خود ادامه میدهد. محلهٔ اصلی نعلبندان که در شرق شهر و کنار دروازه خراسان قرار داشت شامل محلات فرعی تر: میخچه گران، پاسرو، باغشاه و شیرکش میباشد قدمت دو محله باغشاه و شیرکش به اواخر دوره قاجار میرسد. بازار اصلی و مسجد جامع شهر در این محله قرار داشته و دارند.
هر کدام از محلههای نامبردهٔ بالا علاوه بر بازار و بازارچه دارای مسجد یا تکیه، حمام، مدرسه و آب انبار اختصاصی نیز بودهاند که کم و بیش تا امروز شکل خود را حفظ کردهاند و به نظر میرسد که محله میدان قدیمی تر و مربوط به زمانهای اولیه شکل گیری شهر باشد که بعد دو محلهٔ شمال و شمال شرقی در کنار آن به وجود آمدهاند که باعث شده شهر بطرف شمال و شمال شرقی گسترش یابد ولی از طرف غرب به خاطر وجود خندق و بارو و از طرف جنوب بعلت وجود کوهها و جنگلها رشد کمتری داشتهاست. این رشد باعث ایجاد محلههای فرعی تر (شیرکش، پاسرو و میخچهگران در شرق و جنوب شرقی و محلات چهارشنبهای، سرپیر، دباغان در شمال شرقی و بلیس محله در شرق) شد و ادغام کلیهٔ محلات با هم بافت قدیم گرگان را تشکیل میدهد.
رشد اولی شهر در محدوده برج و باروی آن بود اما از سال ۱۲۹۰ خورشیدی به بعد رشد شهر بیشتر معطوف به جنوب و شرق شد و از سال ۱۳۱۷ به بعد نیز رشد شهر مجدداً در همان قسمت شرق و جنوب شرقی انجام شد اما در دههٔ ۱۳۴۰و ۱۳۵۰ خورشیدی روند رشد شهر دوباره تغییر نمود و شهر بصورت پراکنده و در تمام جبههها گسترش یافت که بیشتر در امتداد خیابانها ایجاد شده بود. در دههٔ اخیر نیز شهر این الگوی رشد پراکنده در همهٔ جهتها را دنبال کرده که بیشتر در کرانههای شمال شرقی و جنوب بودهاست و بعلت وجود زمینهای مرغوب کشاورزی در شمال و باغات و جنگلها در جنوب، این روند رشد نامناسبی را ایجاد نمودهاست.
در روزگار دودمان پهلوی نخستین خیابان مدرن شهر با نام خیابان پهلوی (امام خمینی فعلی) ساخته شد که با ایجاد آن محلههای استراباد به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شدند.
بافت تاریخی گرگان، منحصر به فردترین بافت تاریخی شمال ایران در ۲۴ شهریور ماه سال ۱۳۱۰ خورشیدی به عنوان چهل و یکمین اثر تاریخی ایران در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
یک سال پس از این، یعنی در سال ۱۳۱۱ ش به دستور رضاشاه ساخت دو خیابان شرقی-غربی یعنی شاهرود (بهشتی کنونی) و پهلوی (امام خمینی کنونی) و شمالی-جنوبی یعنی پهلویدژ (شهدا) و کاخ (پاسداران کنونی) آغاز شد و در سال ۱۳۱۷ ش به پایان رسید.
زمینلرزه شدید و معروف فروردین ۱۳۲۳ آسیب چندانی به بافت وارد نیاورد، اما دوباره در سالهای ۱۳۳۳و۱۳۳۴ احداث خیابان سرخواجه و در سال ۱۳۳۹ ش احداث خیابان فرح (مجاهدین بعدی شهید رجایی کنونی) آسیبهای زیادی به بار آورد.
با احداث این خیابانها عناصر مهمی از بافت تاریخی گرگان از جمله مرکز محله پاسرو، مرکز محله میدان عباسعلی، مرکز محله دباغان، عمارت حاجی ظهیرالدوله، کاروانسرای امین الضرب، باغ پورناصر،مظهر قنات سرخواجه، و مسجد کتیبه و ... از بین رفتند البته آنچه که در آن زمان به جای این بافت قدیم ساخته شد دارای ارزش معماری بود.
اگرچه بخش بزرگی از بافت تاریخی شهر گرگان با تخریب وسیع و نابودی روبهرو شد. و حتی چند خانهٔ قدیمی بالای ۱۵۰ سال قدمت که در اختیار میراث فرهنگی هم بود نیز تخریب شدهاست. با اینحال خانهٔ قدیمی، بزرگ، تو در تو و شاید بی نظیر خاندان باقری و چند خانهٔ مشابه دیگر همچون خانهٔ تقوی به طرز زیبا و چشم نوازی، مرمت و نوسازی شده یا در حال انجام است.
حکیم سید ابوالقاسم میرفندرسکی
فخرالدین اسعد گرگانی
فصیحی استرآبادی
نظام الدین استرآبادی
بیاضی استرآبادی
ملا محمدامین استرآبادی
میر محمد مومن استرآبادی
سلطان حسین استرآبادی
میرزا مهدی خان استرآبادی
میرداماد استرآبادی
میر محمد باقر شمس الدین محمد حسینی استر آبادی فیلسوف بزرگ ایرانی در سال 969 ه.ق در استرآباد متولد شد . وی در شرح صحیفه، خود را استر آبادی الاصل و اصفهانی المسکن و سید حسینی نسب معرفی می کند . پدرش میر شمس الدین محمد و مادرش دختر شیخ علی العالی کرکی ملقب به محقق ثانی است . لقب داماد را از پدر خود میر شمس الدین که داماد کرکی است به ارث برده است . در اردوی معلی آمده که وی به صحبت علما و فضلای درگاه معلی مشرف گشت و مدتی با میر فخرالدین سماک استرآبادی و سایر دانشمندان مباحثات نموده و در علوم معقول و منقول سر آمد روزگار خود گشت . در تزکیه و تصفیه نفس و باطن شریف نهایت سعی نموده چنانکه مشهور است چهل سال شب پهلو بر بستر استراحت نگذاشت و نوافل شب و روز در مدت عمر او فوت نشد .
میرداماد به اتفاق شاه صفی به زیارت عتبات عالیات رفت و در جریان روی کار آمدن وی نقش موثری داشت . شخصیت میر داماد از جهت علمی و اجتماعی بدان حد بود که حتی در زمان حیاتش هم چون بعد از فوت او مشحون از افسانه ها است . از آن جمله است که از میرداماد مدت 20 سال فعل مباح صادر نگردید و هر شب 15 جزء قرآن مجید را تلاوت می کرد . توانایی علمی او از یک سو و زهد و پارسایی اش از سوی دیگر موجب شد سوای آن همه عظمت علمی ، جایگاه ویژه ای بین حوزه های علمیه و دربار داشته و از نفوذ زیادی برخوردار باشد و معزز شاهان و درباریان صفوی گردد .
میرداماد که در شعر اشراق تخلص دارد جامع کمالات صوری و معنوی است و در حداکثر علوم دارای تالیفات عدیده است . میرداماد خود را معلم می داند و مقام خود را کمتر از ابونصر فارابی نمی داند و بهمنیار را که از نخبه و زبده شاگردان ابو علی سینا است شاگرد خود می داند . میرداماد تحقیقاتی هم در حکمت طبیعی داشت .
میرداماد از شاگردان حوزه درس شیخ عبدالعالی کرکی ، فخرالدین محمد حسینی استرآبادی ، سید نورالدین علی بن ابی الحسین عاملی ، تاج الدین حسین صاعد بن شمسالدین طوسی ، شیخ عز الدین حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایی و . . . بود . نابغه زمان ، میرداماد در حکمت شاگردان حلقه نشین بسیاری داشت که بعد ها خود از ارکان فلسفه شده اند ، که از آن جمله اند : محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی معروف به ملاصدرا یا صدرالمتالهین ، صاحب کتاب معروف اسفار ، سید احمد علوی ، مفسر شفای ابن سینا ، ملاخلیل قزوینی ، صاحب شرح اصول کافی ، قطب الدین اشکوری ، ملا شمسای گیلانی ، عبدالرزاق لاهیجی ، و ملا محسن فیض کاشانی که نام و آرایشان در آثار دیگران آمده است .
میرداماد علی رغم توجهش به شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) از آرای مشائیان در آثارش بسیار تاثیر پذیرفته است . به همین جهت است که میرداماد را نماینده شیخ اشراق و حامی مشرب او در ایران می دانند . برخی به او لقب ثالث المعلمین داده اند .
تالیفات میرداماد را جدا از اجازه نامه ها بالغ بر 50 عنوان کتاب و رساله ذکر کرده اند که از آن جمله اند : قبسات ، صراط المستقیم و حبل المتین در حکمت ، خلسه الملکوت ، تقویم الایمان و افق المبین در حکمت الهی ، الرواشح المساویه ، ایماضات ، جذوات ، شارع النجاه ، مشرق الانوار (دیوان اشعار) ، مبدا و معاد که محمد بن علی رضا قاضی استرآبادی آن را شرح کرده ، تقدیسات در رفع شبهه ابن کمونه ، رساله زیارت جوادیه به نام حضرت رضا و الشارات و . . .
فوت میر محمد باقر استرابادی در بیابان راه نجف و کربلا در سن 72 سالگی و در سال 1041 ه.ق صورت گرفت که در معیت شاه صفی از زیارت خانه خدا بر می گشت . در مراسم تکفین و تدفین میرداماد ، شخص شاه صفی حضور داشت که در نجف اشرف و در سردابه شیخ علی محقق کرکی (جدش) به خاک سپرده شد ، اما صاحب منتخب التواریخ قبر ایشان را زیر قبه درب رواق مطهر حضرت امیر می داند .
میر داماد از چهره های درخشان علمی عصر صفویه و از بنیانگذاران مکتب اصفهان است . میرداماد جامع علوم عصر خویش بوده مخصوصاً در فلسفه ، لغت ، ریاضیات ، فقه ، تفسیر حدیث و . . . که مهارت تام داشت . در سالهای اخیر در دانشگاه های توکیو ، شیکاگو و مراکز علمی دیگر به تحقیق در مبانی فکری میرداماد پرداخته اند و فضل و تقدم او را بربسیاری از فلاسفه آشکار داشته اند . میرداماد سوای آن همه علوم از نعمت شاعری و خوشنویسی نیز برخوردار بوده است . احفاد میداماد در جای جای ایران ، اصفهان ، گرگان ، تهران ، شیراز و . . . بطور پراکنده ساکنند .